پیش افتادن در سباق. گرو بردن. فائق آمدن: تو مرکویی بشعر و من بازم از باز کجا سبق برد مرکو. دقیقی. برده سبق از همه بزرگان سپاه پاک از همه عیب و عار و دور از همه ننگ. منوچهری. چه عجب گر برد از باد سبق چون باشد از دعا و ز ثنای تو بر این باره لگام. ظهیرالدین فاریابی. سبق برد خود را تک آهسته دار حسد را بخود راه بربسته دار. نظامی. جمله بر آن کز تو سبق چون برند سکۀ کارت به چه افسون برند. نظامی. سبق برده ز وهم فیلسوفان چو مرغابی نترسد زآب طوفان. نظامی. جمله عالم زآن غیور آمد که حق برد در غیرت بر این عالم سبق. مولوی. نیک اختران نصیحت سعدی کنند گوش گر بشنوی سبق بری از سعد اختران. سعدی (صاحبیه). بچشم خویش دیدم در بیابان که آهسته سبق برد از شتابان. سعدی (گلستان). چو سلک درّ خوشابست شعر نغز تو حافظ که گاه لطف سبق می برد ز شعر نظامی. حافظ
پیش افتادن در سباق. گرو بردن. فائق آمدن: تو مرکویی بشعر و من بازم از باز کجا سبق برد مرکو. دقیقی. برده سبق از همه بزرگان سپاه پاک از همه عیب و عار و دور از همه ننگ. منوچهری. چه عجب گر برد از باد سبق چون باشد از دعا و ز ثنای تو بر این باره لگام. ظهیرالدین فاریابی. سبق برد خود را تک آهسته دار حسد را بخود راه بربسته دار. نظامی. جمله بر آن کز تو سبق چون برند سکۀ کارت به چه افسون برند. نظامی. سبق برده ز وهم فیلسوفان چو مرغابی نترسد زآب طوفان. نظامی. جمله عالم زآن غیور آمد که حق برد در غیرت بر این عالم سبق. مولوی. نیک اختران نصیحت سعدی کنند گوش گر بشنوی سبق بری از سعد اختران. سعدی (صاحبیه). بچشم خویش دیدم در بیابان که آهسته سبق برد از شتابان. سعدی (گلستان). چو سلک درّ خوشابست شعر نغز تو حافظ که گاه لطف سبق می برد ز شعر نظامی. حافظ
رنگ سبز به چیزی زدن، به رنگ سبز درآوردن، کنایه از رویانیدن، کاشتن و رویانیدن گیاه، برای مثال یک زمان چون خاک سبزت می کند / یک زمان پر باد و گبزت می کند (مولوی - ۵۴۵)
رنگ سبز به چیزی زدن، به رنگ سبز درآوردن، کنایه از رویانیدن، کاشتن و رویانیدن گیاه، برای مِثال یک زمان چون خاک سبزت می کند / یک زمان پر باد و گَبْزت می کند (مولوی - ۵۴۵)
چنبره بازی چنبره بردن گونه ای آورد در تیراندازی آنست که مبارزان هنرمند بر سر نیزه یا مناره حلقه ای نصب می کند و از دور تیر می اندازند بقصد آنکه از درون حلقه بگذرد پس هر که تیرش از حلقه بگذرد آن حلقه آن وی باشد حلقه ربایی
چنبره بازی چنبره بردن گونه ای آورد در تیراندازی آنست که مبارزان هنرمند بر سر نیزه یا مناره حلقه ای نصب می کند و از دور تیر می اندازند بقصد آنکه از درون حلقه بگذرد پس هر که تیرش از حلقه بگذرد آن حلقه آن وی باشد حلقه ربایی
آن است که مبارزان هنرمند بر سر نیزه یا مناره حلقه ای نصب می کردند و از دور تیر می انداختند پس هر که تیرش از حلقه می گذشت آن حلقه مال وی می شد، حلقه ربایی
آن است که مبارزان هنرمند بر سر نیزه یا مناره حلقه ای نصب می کردند و از دور تیر می انداختند پس هر که تیرش از حلقه می گذشت آن حلقه مال وی می شد، حلقه ربایی